تحلیل تکنیکال دنیای گستردهای دارد و نامهای بزرگی در این عرصه به چشم میخورند. ریچارد وایکوف افسانهای یکی از همین افراد است که در بازارهای مالی برای تحلیلگران فرد شناختهشدهای است. او با ارائه الگوی وایکوف، رویکردی برای تحلیل تکنیکال ارائه کرد تا معاملهگران را با بازار بیشتر آشنا کند و آنها را در شناخت فازهای مختلف بازار کمک کند. وایکوف در این الگو کوشیده است با ارائه نکاتی مهم، به تریدرها و معاملهگران یاد بدهد که چطور به سراغ داراییهای مناسب برای معامله بروند و وارد پوزیشنهای متناسب با موقعیت بازار شوند. جای خالی این رهنمودها در آکادمی گرانمایه حس میشد؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا در مورد شخصیت ریچارد وایکوف و قوانین الگوی کندل استیک او توضیحاتی را ارائه کنیم. مطالعه این دستورالعملها میتواند منجر به نتایج درخشانتری شود و به ما در درک ماهیت و رفتار بازار کمک کند.
ریچارد وایکوف کیست؟
ریچارد دمیل وایکوف (Richard Demille Wyckoff) که یکی از چهرههای سرشناس صاحب سبک در تحلیل تکنیکال است، در ۲ نوامبر ۱۸۷۳ به دنیا آمد و در تاریخ ۱۹ مارس ۱۹۳۴ درگذشت. نام او را در کنار بزرگان دیگری مانند چارلز داو (Charles Dow)، ویلیام گان (William Delbert Gann)، نلسون الیوت (Ralph Nelson Elliott) و جسی لیورمور (Jesse Livermore) قرار میدهند.
عجیب و جالب اینکه وایکوف در زمانی که تنها ۱۵ سال داشت، در یک کارگزاری نیویورکی کار میکرد و سهامدار بود. وایکوف طی سالهای فعالیتش در بازارهای مالی، به تبحری خاص دست پیدا کرده بود و میتوانست روشهای منحصر به فرد خود را پیاده کند. به همین خاطر بود که توانست پس از مدتی به ثروت خوبی دست پیدا کند و عمارتی در مجاورت جنرال موتورز بخرد. البته این تنها بخشی از ثروت و داراییهای وایکوف محسوب میشود.
وایکوف تبحر خود را مدیون بینش عمیقی است که نسبت به بازار به دست آورده بود. او با فازهای مختلف سیکل بازار آشنا بود و میتوانست بفهمد که بازیگران بزرگ و سرمایهگذاران نهادی، چه رفتاری دارند. او قوانین ساده ولی مهمی را رعایت میکرد که دانستنش برای هر معاملهگری واجب است.
تاریخچه پیدایش الگوی وایکوف
هر چه بر میزان ثروت وایکوف افزوده میشد، میل او برای آموزش و تدریس و انتشار آثار مختلف بیشتر میشد. همین علاقه بود که او را به فکر تدوین رویکردش وا داشت و حالا که سالها از مرگش میگذرد، الگوی وایکوف همچنان طرفدارانی دارد و نام مبدعش را زنده نگه داشته است.
وایکوف که در ابتدا تنها یک تاجر بود و آمده بود تا از بازار سود کسب کند، بسیار کنجکاو بود تا از منطق نهفته در سازوکار بازارهای مالی سر در بیاورد. او شروع به گفتگو با معاملهگران موفق کرد و تحقیقات جالبی را در این زمینه آغاز کرد. به این ترتیب توانست روشی را که بر طبق آن معامله میکرد و آن را آموزش نیز میداد، پختهتر کند و توانست آن را مستند کند. از جمله معاملهگران موفقی که او با آنها گفتگو میکرد، میتوان به نامهای مطرحی همچون جسی لیورمور، ای. اچ. هریمن (E. H. Harriman)، جیمز آر. کین (ames R. Keene)، جی. پی. مورگان (J.P. Morgan) و بسیاری بزرگان دیگر اشاره کرد.
وایکوف در جریان این مشاهدات، دریافت که سرمایهگذاران خرد به طور مکرر از چرخه خارج میشوند و بازار آنها را میبلعد. سرمایهگذاران نهادی نیز از همین مسئله استفاده میکنند و سود به دست میآورند. همین مسئله به او انگیزه داد تا در مورد پول هوشمند به معاملهگران آموزش دهد. او در دهه ۱۹۳۰ مدرسهای تاسیس کرد که این مدرسه بعدها به موسسه بازار سهام تبدیل شد. مسائلی در خصوص شناسایی فازهای انباشت و توزیع سهام توسط سرمایهگذاران نهادی بزرگ، مفاهیم پایهای بود که در این مدرسه آموزش داده میشد. او با تکیه بر دانش خود که حاصل از مصاحبت با اشخاص بزرگ و برجسته بود، میتوانست به دانشجویان خود یاد بدهد چطور وارد موقعیتهای مناسب بازار شوند. وایکوف یافتههای خود را مورد آزمون قرار داد و اکنون الگوی وایکوف همچنان معتبر است و میتوان آن را در بازار به کار گرفت.
الگوی وایکوف رویکردهای نظری و علمی وایکوف در مورد بازارها را بیان میکند و دستورالعملهایی برای پیدا کردن گزینههای مناسب برای معامله، ورود به پوزیشنهای لانگ و شورت با توجه به روند بازار، تحلیل محدودههای معاملاتی انباشت و توزیع و همچنین استفاده از نمودارهای نقطه و شکل به منظور تعیین تارگتهای قیمتی را در دل خود دارد.
درست است که رویکرد وایکوف منحصرا به سهام مربوط است، اما الگوی وایکوف را میتوان به راحتی در بازارهایی که معاملهگران نهادی بزرگ فعالیت میکنند، به کار بست؛ از جمله بازار کالا، اوراق قرضه و حتی بازار ارز.
۴ فاز اصلی چرخه وایکوف چیست؟
بهتر است قبل از آنکه با مراحل و قوانین الگوی وایکوف آشنا شویم، به ۴ فاز اصلی چرخه حرکت قیمت این الگو اشاره کنیم. این چهار فاز عبارتاند از: انباشت (Accumulation)، نشانهگذاری (Markup)، توزیع (Distribution) و کاهش ارزش (Markdown). درک این موارد در آشنایی با الگوی وایکوف اهمیت زیادی دارد.
انباشت
انباشت یا تراکم اولین فازی است که در چرخه وایکوف با آن آشنا میشویم. اینجا سرمایهگذاران بزرگ به آرامی وارد بازی میشوند و خریدهای خود را در شرایطی انجام میدهند که قیمتها هنوز رشد نکردهاند. آنها این کار را زودتر از سرمایهگذاران خرد انجام میدهند و برگ برندهشان همین است. نکته مهم در مورد این فاز این است که قیمتها نوسان زیادی ندارند و معاملهگران خرد نمیتوانند متوجه شوند که در پشت پرده چه خبر است. پس باید گفت که نقش سرمایهگذاران نهادی در این فاز بسیار اهمیت دارد.
سیکل جدید معمولا با این فاز آغاز میشود که خود منجر به ایجاد محدودههای معاملاتی (Trading Range یا TR) خواهد شد. این الگوی نموداری شناختهشده در تحلیل تکنیکال به معاملهگران در شناسایی بازگشتها یا شکستهای احتمالی قیمت کمک میکند. در این فاز تریدرها با تخمین حجم معاملات، پرایس اکشن و ساختار بازار، بینش خوبی نسبت به قدرت انباشت دارایی به دست میآورند و میتوانند تصمیمهای معاملاتی آگاهانهتری بگیرند.
نشانهگذاری (افزایش قیمت)
این مرحله همان فازی است که در آن قیمت رو به افزایش میرود. پس از خریدهایی که توسط معاملهگران نهادی انجام میشود، روند صعودی شکل میگیرد و نگاهها به سمت آن دارایی برمیگردد. این فاز با افزایش تقاضا همراه است و از آنجا که خریداران به نیت کسب سود داراییهای زیادی را خریداری کردهاند، در این مرحله فروشنده نیستند. کاهش عرضه و افزایش تقاضا، رشد قیمت را به دنبال دارد. ممکن است در طی این فاز، شاهد انباشت مجدد هم باشیم.
توزیع
فاز توزیع هم مانند فاز انباشت، به معاملهگران در تشخیص شکستها و بازگشت روند کمک میکند. شکست سهام یا ارز دیجیتال در تشکیل سقفهای قیمتی جدید، نشانهای است از آغاز فاز توزیع. در این مرحله، خریدارانی که در فاز انباشت خریدهای خود را انجام داده بودند، فرصت را برای عرضه و فروش دارایی مناسب میبینند. معمولا افراد تازهوارد که آشنایی چندانی ندارند و خیال میکنند روند صعودی هنوز ادامه دارد، این داراییها را از فروشندگان خریداری میکنند. در این مرحله، فروشندهها پس از اتمام کارشان، با سودی که به دست آوردهاند بازار را ترک میکنند. اینجاست که وارد فاز آخر و کاهش قیمت میشویم.
کاهش ارزش
مشخص است که پس از عرضه زیاد، شاهد کاهش قیمت دارایی باشیم. وقتی مرحله توزیع به پایان میرسد و دیگر خریداری وجود ندارد، ریزش قیمتها آغاز میشود. این احتمال وجود دارد که در این مرحله، چندین بار دیگر هم توزیع اتفاق بیفتد و این روند ادامه پیدا کند.
معاملهگران نوپا و بیتجربه ممکن است در جریان این روند فریب بخورند و هر بار که قیمت به طور موقت افزایش پیدا میکند، گمان کنند که این رشد ادامهدار خواهد بود؛ اما این اتفاق تنها تلهای است که میتواند معاملهگران بیشتری را به دام بیندازد. تا زمانی که عرضهها ادامه داشته باشد، این فاز نیز پابرجا خواهد بود. با پایان این مرحله، مجددا وارد فاز انباشت میشویم و این چرخه ۴ مرحلهای به طور پیوسته تکرار خواهد شد.
قوانین الگوی وایکوف چیست؟
الگوی وایکوف رویکردی جامع است که ابعاد مختلفی دارد. وایکوف در این روش، سه قانون را بیان میکند که بر جنبههای مختلفی از تحلیل تکنیکال اثر میگذارد. در ادامه این قوانین را با هم مرور میکنیم.
عرضه و تقاضا
این یکی از اولین و اصولیترین قوانین بازارهای مالی است که تعیینکننده جهت بازار است. این قانون، رکن اساسی الگوی وایکوف برای معامله و سرمایهگذاری است. زمانی که تقاضا بیشتر از عرضه باشد، قیمتها افزایش پیدا میکنند. به طور معکوس، با افزایش عرضه نسبت به تقاضا، قیمتها شروع به کاهش میکنند. تحلیلگر یا معاملهگر میتواند توازن میان این دو رکن بازار را تحلیل کند و آن را با حجم و قیمت مقایسه کند. این قانون بسیار بدیهی و ساده است، اما ارزیابی آن بر روی نمودار دارایی و درک مفاهیم مرتبط با الگوهای تقاضا و عرضه، کاری است که نیاز به تمرین و تکرار فراوان و تجربه دارد. اگر به دنبال درک بهتر تحلیل بازار های مالی هستید، پیشنهاد میکنم حتما به دوره پرایس اکشن سر بزنید.
علت و معلول
قانون دوم، رابطه علت و معلولی است که به معاملهگر در تعیین اهداف قیمتی کمک میکند. این کار از طریق برآورد میزان احتمال تشکیل یک روند در پی یک محدوده رنج معاملاتی انجام میشود. وایکوف در این قانون بر این مسئله مهم تاکید دارد که اگر اکنون تغییراتی در قیمت اتفاق میافتد، قطعا در پی علتی است که پیشتر رخ داده است.
این قانون را میتوان در مفهوم نیروی انباشت یا توزیع در یک محدوده حرکتی رنج و نحوه عملکرد آن در یک روند یا حرکت دارایی به سمت بالا یا پایین مشاهده کرد. وایکوف معتقد است که انباشت بدون دلیل اتفاق نمیافتد. او انباشت را پس از وقایع اقتصادی مهم به عنوان علت در نظر میگیرد و نتیجه یا معلول آن هم ایجاد روند صعودی خواهد بود. در روندهای نزولی نیز همین وضعیت برقرار است؛ جایی که فاز توزیع همان علت است و آغاز روند نزولی و افت قیمتها معلولی است که از این علت نشات میگیرد.
تلاش و نتیجه
میرسیم به آخرین قانون در الگوی وایکوف که میتواند نشانهای زودهنگام از تغییر روند در آیندهای نزدیک باشد. واگرایی بین قیمت و حجم معمولا سینگالی است که نشان از تغییر جهت روند سهام یا داراییهای مختلف دارد. به عنوان مثال، زمانی که پس از یک رالی صعودی جانانه، چندین کندل با حجم بالا میبینید ولی قیمتها حرکت چندان چشمگیر و محسوسی ندارند و قیمت نمیتواند سقف جدیدی ثبت کند، میتوان از احتمال تغییر و برگشت روند خبردار شد. در نگاه وایکوف، قیمتها وقتی میتوانند رشد کنند که حجم معاملات هم همراه آنها رشد کند و این دو در کنار هم به نتیجه خواهند رسید.
۵ مرحله اساسی وایکوف چگونه انجام میشود؟
الگوی وایکوف یک رویکرد پنجمرحلهای است که بر اساس میتوان سهام مناسب را انتخاب کرد و در نقطه مناسبی وارد شد. البته همانطور که در بالا گفتیم، این الگو را میتوان برای سایر بازارهای مالی همچون ارز دیجیتال هم به کار برد. این پنج گام را در زیر با هم مرور میکنیم.
تشخیص روند بازار
اولین گام در الگوی وایکوف این است که بتوانیم ابتدا موقعیت فعلی بازار را تشخیص دهیم و همچنین روند احتمالی بازار را در آينده تعیین کنیم. در این مرحله باید بدانیم که آیا بازار در محدوده خاصی حرکت رنج دارد یا در حال ایجاد یک روند است. از خودتان بپرسید که آیا تحلیلتان از ساختار بازار و عرضه و تقاضا، میتواند جهت حرکت را در آینده مشخص کند؟ در حقیقت هدف از طرح این سوالات و پاسخ به آنها این است که بتوانیم به کمک این ارزیابیها تصمیم مناسب را بگیریم و تشخیص بدهیم که اکنون وقت حضور در بازار است یا نه. اگر شرایط برای ورود به بازار مناسب باشد، باید با توجه به روند و وضعیت بازار، یک پوزیشن لانگ یا شورت باز کنیم.
تشخیص قدرت ارز مورد نظر
با فرض اینکه مرحله اول را به درستی انجام دادیم و توانستیم روند را تشخیص بدهیم، حالا باید دنبال سهام یا ارزهایی باشیم که با برآورد ما همخوانی دارند و روندشان با چیزی که تشخیص دادهایم یکسان است. مثلا در بازار صعودی، باید به دنبال گزینههایی برویم که نسبت به بازار قویتر ظاهر شدهاند. میتوانیم در این مرحله ارزهایی را انتخاب کنیم که نسبت به روند بازار، درصد رشد بیشتری داشتهاند و در زمان اصلاحات هم کاهش کمتری را تجربه کردهاند.
در یک روند نزولی نیز مشخصا باید معکوس همین عمل را انجام دهیم. یعنی باید به دنبال گزینههایی باشیم که عملکردشان نسبت به بازار ضعیفتر بوده است. اینجا باید حواسمان باشد که اگر نسبت به یک رمزارز تردید داریم، بهتر است آن را کنار بگذاریم و گزینههایی را انتخاب کنیم که نسبت به عملکرد آنها مطمئنتر هستیم.
بررسی دلایل ورود به یک معامله
باید تکلیفمان را با خودمان مشخص کنید. دلیل ورودمان به یک پوزیشن چیست؟ باید سراغ گزینههایی برویم که نسبت به هدف انتخابیمان عملکرد بهتری داشتهاند یا دستکم با هدف ما برابر باشند. یکی از اجرای حیاتی و مهم الگوی وایکوف در مدیریت و انتخاب معاملات، روش منحصربهفرد او در تشخیص تارگتهای قیمتی بود. بر این اساس، اگر میخواهیم وارد یک پوزیشن لانگ شویم، باید گزینههایی را مدنظر قرار دهیم که در فاز انباشت یا پیش از انباشت هستند و دلیل کافی برای برآورده کردن تارگتهای ما را دارند. در سمت مقابل داراییهایی که در فاز توزیع قرار دارند، گزینههای مناسبی برای پوزیشنهای شورت و بازارهای نزولی هستند.
بررسی احتمال تغییر روند
در فاز چهارم الگوی وایکوف، باید به یک مسئله مهم توجه کنیم. باید میزان آمادگی سهام یا ارز انتخابی خود را برای شروع حرکت تخمین بزنیم.
فرض کنید بازار پس از یک رالی صعودی، اکنون در محدوده رنج قرار دارد. بررسی کنید و ببینید که آیا نشانهای از ورود عرضه قابل توجه در بازار پیدا میکنید؟ آیا این وضعیت امکان ورود به یک پوزیشن شورت موفق را فراهم میکند؟ در حالت انباشت هم برای ورود به پوزیشن لانگ باید ببینید که آیا خبری از فاز انباشت است یا نه؟ میبینید که آشنایی با فازهای اصلی چرخه وایکوف چقدر در کمک به شناخت بازار و پیشبینی وقایع آینده اهمیت دارد.
تشخیص زمان خرید و معامله
تمام کارهای بالا را که انجام دادیم و مراحل را که طی کردیم، وقت آن میرسد که زمان ورود به معامله را تشخیص بدهیم. باید ببینیم گزینههای انتخابیمان در مقایسه با عملکرد کلی بازار چطور بودهاند. قوانین الگوی وایکوف به پیشبینی چرخههای بازار کمک میکنند و تاریخ نشان داده است که بازار معمولا از یک الگوی تکراری تبعیت میکند. پس اگر بتوانیم این رفتار و الگو را دنبال کنیم، قادر به تشخیص زمان مناسب برای ورود به پوزیشن نیز خواهیم بود. به کمک همین نکات و با توجه به گامهای قبلی، وارد معامله میشویم و با تعیین حد سود و حد ضرر، میتوانیم نتیجه درخشانی کسب کنیم.
استراتژی ترید به کمک الگوی وایکوف
پاسخ این سوال هم مثبت است و هم منفی. افرادی که به خوبی بازار را میشناسند و از چم و خم آن آگاهی دارند، میتوانند از الگوی وایکوف برای ترید یا معامله استفاده کنند. آنها در این مسیر تنها به این الگو اکتفا نمیکنند و بر اساس استراتژی و با کمک سایر ابزارهایی که در اختیارشان است، بهترین تصمیم را میگیرند. ممکن است یک معاملهگر این روند را کاملا شناخته و درک کرده باشد و از آن به خوبی نتیجه بگیرد. اصولی که در تئوری وایکوف بیان میشود، اصول مهم و اساسی بازار است و طبیعتا میتوان به آن تکیه کرد.
در سمت مقابل افرادی هستند که چندان تجربه ندارند و فازهای بازار را به درستی نمیشناسند. چنین افرادی هنگام مواجهه با الگوی وایکوف، ممکن است اشتباه کنند و مسیر نادرستی را در پیش بگیرند که در نهایت به ضرر و زیان آنها منجر میشود. این افراد نه تنها با این الگو که با سایر الگوها و روشها نیز نمیتوانند موفق شوند و نیاز به آن دارند که به شناخت بهتری از بازار دست پیدا کنند. با اینهمه این الگو یکی از معتبرترین الگوهای تکنیکال است و امتحان خود را پس داده است. اگر از آن به درستی استفاده شود، میتواند نتایج خوبی در پی داشته باشد. شاید بهتر است اینطور بگوییم که آشنایی با الگوی وایکوف و درک آن، پیشنیاز ورود به بازارهای مالی است.
مزایا و معایب الگوی وایکوف
مثل تمام ابزارها و متدهای دیگر، رویکرد وایکوف نیز با مزایا و معایبی همراه است که در اینجا به آن اشاره خواهیم کرد.
مزایا:
- قابل اعمال و استفاده برای هر بازار و هر نوع سرمایهگذاری.
- روشی قابل اعتماد که تاکنون هم به خوبی از پس آزمونها برآمده است.
- مبتنی بر اصول و قوانین معتبر و پایه که اساس بازارهای مالی را تشکیل میدهد.
معایب:
- ممکن است قبل از تغییر روند و تا زمان تثبیت آن، چندین مرتبه سیگنال خطا دریافت کنید.
- دوره علت در بازار ممکن است امتداد پیدا کند و این طولانی شدن میتواند باعث لبریز شدن صبر برخی از سرمایهگذاران شود.
- دشواری در تشخیص فازهای انباشت و توزیع، میتواند منجر به شکست سرمایهگذار شود.
- این روش نیازمند شناخت و تجربه است و برای افراد مبتدی چندان اثربخش نیست.
جمعبندی
یکی از سختترین کارهایی که یک تحلیلگر باید انجام دهد، تشخیص زمان مناسب برای ورود به بازار است. الگوی وایکوف با رویکردهایی که ارائه میکند، به معاملهگران کمک میکند که در مورد پوزیشنهای معاملاتی خود به شکل موثرتری تصمیم بگیرند. وایکوف با مشخص کردن چند قانون و تعریف چهار فاز چرخه بازار، به توضیح گامهایی میپردازد که اگر معاملهگر به آنها توجه کند، میتواند به موفقیت قابل توجهی دست پیدا کند. نام الگوی وایکوف از اسم مبدع آن یعنی ریچارد وایکوف برگرفته شده است که یکی از بزرگان بازارهای مالی و همرده با افراد شاخصی نظیر الیوت و چارلز داو بود. به نظرتان استفاده از چنین الگویی تا چه میزان میتواند موفقیتآمیز باشد؟ آیا این روش به نظرتان کارآمد است یا شما متدهای دیگر را به آن ترجیح میدهید؟